جان جانی و جان صد جانی


می زنی نعره های پنهانی

هر کی کر نیست بشنود وصفت


نعل معکوس و خفیه می رانی

غیر احمق به فهم این نرسد


عارت آید از این لت انبانی

سد پیش و پس تو این عارست


که سرافراز و قطب خلقانی

چون گریزی از این فزون گردد


کای فلان فارغست زین فانی